رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 23 روز سن داره

حقیقتی شیرین

جشن دندونی رسپینای مامان

بلاخره جشن دندونی رَسپینا هم برگذار شد خیلی وقت بود که میخواستم جشن دندونی بگیرم ولی فرصتش پیش نمیومد ولی در یکی از روزهای خدا پنجشنبه 28 شهریور وقتی که دخترم 9 ماه 20 روزش بودتونستیم براش جشن دندونی بگیریم خیلی بهمون خوش گذشت جای دوستانم خالی  خوب حالا نوبت قسمت خوشمزه ی مهمونیه آش دندونی رَسپینا جون که خودم برای اولین بار پختم که خیلـــــــــــــــــــــــــی هم خوشمزه شده بود ولی حیف که کم بود و همه میخواستن دوباره نوش جان کنن ولی تموم شده بود یادم رفت بگم دیزاینر جشنمون بابا رسول بود اش رو هم بابا رسول دیزاین دادن دسر های خوشمزه اینم ژله ی رولی بود که خیلی و...
30 شهريور 1392

دخترم چند لحظه به تنهای می ایسته

دختر مهربون وخوش خنده ی من ٢٣ شهریور وقتی که ٩ ماه ١٤ روزش بود چندلحظه بدون دخالت دست خودش ایستاد و ١ قدم برداشت و تو کل شب همش این کار و انجام میداد الهی مامان فدات بشه چقد ر لذت بخش بود دیدن این صحنه برای من و بابا البته من که ندیدم بودم بابا دید و من و صدا کرد و گفت مریم نگاه کن خودش ایستاده منم از تو آشپز خونه کلی قربون صدقت رفتم مهربونم تازه این یکی از شیرین کاریهاته خیلی وقت بود که دست به مبل و دیوار راه میرفتی و وقتی خسته میشدی نق نق میکردی که من بیام بگیرمت ولی الان دیگه وقتی می ایستی خودت هم میتونی بشینی متاسفانه عکسی ندارم تو اون حالت که برات بذارم ولی حتما برات تو همین پست  میذارم انقدر با مزه و با احتیاط میشینی  و...
24 شهريور 1392

رَسپینا 9 ماهه شد

دختر 9 آذر من 9 ماهگیت مبارک     عزیز دلم 9 ماهگیت با اندکی فرق با 1 سالگیت برای من نداره از روزی که تو عدد 9 رو تو ذهن من حک کردی من عاشق این عدد شدم کلا از اون اول با 9 شروع شد اولین روز از آخرین پری      9 اسفند اولین لکه بینی               9 اردیبهشت روز زیبای تولدت              9 آذر وحالا 9 ماهِ تمام زندگیت همه این روزها بر حسب خوشبختی روز نهم بود که من عاشقانه این عدد رو دوست دارم یه جا خوندم که میگفتن حاملگی هجده ماهه و نه ماه نیست نه ماه تو شکم نه ماه ت...
9 شهريور 1392
1